عید مبعث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
ای آنکه قسم خورده به نـام تو خدایت بیدار شده شهـر شب از بـانگ رهایت این کـیست که در نور تو پـیدا شده آقا گفتم که از آن شب، شب فـردا بنـویسم از غــار حـرا، لـیـلـۀ اســرا بـنـویـسـم این کیست که چون اشک شب قدر زلال است هان چهره بچرخان که زمین نور ببیند برخـیـز که هر قـدر به پایت بنـشـیـند، ای گلشن رحمت که گـلستان شده عالم در غار حـرا پرده ز حُسن تو گشودند با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند ای صـادر اول که تویی مـصدر دنـیـا لولاک... زمین خاک و زمان پیش و پسی بود لولاک... کجا رخصت احیای کسی بود تـو آمـدهای جـان به تـن خـاک بـبـاری جان در تن این خاک روان شد به هوایت شب روز شد از همرهی عـقدهگـشایت ای آنکه ز تـوحـید تو صد آینه توحـید قم! شهرِ خدا چشم به راه است، فَاَنذِر! صفهای جماعت همه برپاست، فَکَبِّر! تو کوثر محضی که در عالم شده تکثیر در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال جز جـذبـۀ قـرآن تو نطق هـمگـان لال لب باز کن ای مرد، بگو کیست محمد؟ ای پـارهای از حُـسن مـثـالی تو زهـرا ای حـیـدر کـرار به تـوفــیـق تـو مـولا گـفـتیم و نشد در صف تو راه بجـوئـیم |